top of page
Uzziah-Plaque-.jpg

لوح سنگی پیدا شده در اورشلیم که کتیبه مقبره عزیا پادشاه جذامی را در خود داشت.

 روی آن نوشته: بقایای عزیا، پادشاه یهودا به این مکان منتقل شد. باز نکنید

کتاب‌های تواریخ پادشاهان یهودا

از برخی جهات، دو کتاب بعدی آینه‌ای از کتاب‌های پادشاهان هستند. آنها وقایع سلطنت پادشاهانی را که بر پادشاهی دو‌₋‌قبیله‌ای یهودا حکومت می‌کردند، با اشاره‌های متقابل به پادشاهان اسرائیل در سمت شمالی مرز، گزارش می‌دهند.

اول تواریخ با تلفیقی از چندین مجموعه از شجره‌‌نامه‌ها آغاز می‌شود. این فهرست اجداد برای یهودیان مهم بود زیرا به آنها نیاز داشتند تا ثابت کنند که از نسل ابراهیم به عنوان اعضای قوم برگزیده هستند. بابهای اول و دوم ما را از آدم تا ابراهیم و سپس به یعقوب (اسرائیل) می‌برند و بر اجداد پادشاه داوود تمرکز می‌کنند. باب سوم، نوادگان داوود را تا زمان اسارت در بابل فهرست می‌کند. بابهای چهار تا هفت از میان خانواده‌های هر دوازده قبیله عبور می‌کند. باب هشتم و پایان باب نهم بر خانواده شائول، پادشاه اول، متمرکز است، در حالیکه ابتدای باب نهم، مردانی از یهودا را که پس از اسارت در بابل به اورشلیم بازگشتند، فهرست می‌کند.

گزارش تاریخی از باب دهم شروع می‌شود، جایی که ما در زمان به عقب رفته و به مرگ شائول و آغاز سلطنت داوود می‌رسیم. اول تواریخ جزییات بیشتری درباره سموئیل و پادشاهان در مورد آوردن خیمه به شهر داوود، وعده‌ای که خدا به او داده بود و فتوحات نظامی وی ارائه می‌دهد. این کتاب بر انتخاب کوه موریا به عنوان مکان معبد تمرکز دارد. مهمتر از همه، به طور برجسته‌ای نشان می‌دهد که داوود سالهای آخر سلطنتش را صرف آماده‌سازی برای ساختن معبدی می‌کند که هرگز نمی‌تواند ببیند. او مصمم بود که همه چیز، حتی تا متن سرودهایی که خوانده خواهد شد، آموزش نوازندگان و تعیین دربان همه چیز، سر جای خودش باشد. او یک مجمع ملی برگزار کرد تا از دیگران برای کمک مالی به تکمیل این پروژه دعوت کند، به این مبلغ از سهم شخصی خود به ارزش میلیون‌ها پوند را نیز افزود. او 40 سال پس از به سلطنت رسیدن، درگذشت.

دوم تواریخ در نُه باب اول، مروری بر سلطنت سلیمان دارد که به توسعه ساخت معبد و ثروت و قدرتش می‌پردازد. پس از آن، بابهای 10 تا 36، تاریخ قوم خدا را تا زمان اسارت در بابل تکرار می‌کند، اما اطلاعات بسیار بیشتری در مورد پادشاهان حاکم در جنوب می‌دهد. حکومت یهودا معبد و کاهنیت لاویان را حفظ کرد و پادشاهان خداپرست زیادی داشت که راه خداوند را زنده نگه می‌داشتند. برخی از آنها قهرمانان ایمان بودند. به عنوان مثال، آسا در دوم تواریخ باب 14 با ارتشی متجاوز از یک میلیون مهاجم روبرو شد در حالیکه افراد او یک سوم این تعداد بودند. او فریاد زد:

"ای خداوند، هیچ‌کس چون تو نیست که به ناتوانان در برابر زورمندان یاری رساند. پس ای‌یهوه خدای ما، یاریمان ده زیرا که بر تو، توکل داریم و در نام تو، به مصافِ این گروه عظیم آمده‌ایم. خداوندا، تو خدای ما هستی، پس مگذار انسان، بر تو چیره شود." (دوم تواریخ 14: 11)

سپس یهوشافاط بود که پسرش را به ازدواج دختر اخاب و ایزابل درآورد و در نتیجه خود را موظف دانست که در جنگ به اخاب شرور کمک کند. جنگی که به سختی از آن جان به در برد. وقتی که پادشاه لرزان به خانه بازگشت، پیامبر خداوند منتظر بود. او گفت: "آیا شایسته است که شریران را یاری دهی و کسانی را که از خداوند بیزارند، دوست بداری؟" این درسی است از خطرات سازش؛ بهتر است علیرغم دستاوردهای احتمالی، خود را کاملاً از کسانی که از خدا نفرت دارند، جدا نگهداریم.

پادشاه کوچک، یوآش، در سن هشت سالگی به دنبال شورش علیه مادربزرگ شرورش، ملکه عتلیا بر تخت نشست. عموی او، کاهن اعظم یهویاداع که کودتا را رهبری کرده بود، مربی او بود و پادشاه جوان را به خداوند وفادار نگه داشت تا اینکه در سن صد و سی سالگی درگذشت. حتی عموها هم می‌توانند تأثیر خوبی روی نسل جوان بگذارند.عُزّیا، نوه یوآش، که سلطنت او در دوم تواریخ باب 26 آمده است، پادشاه جوان دیگری بود که در شانزده سالگی تاجگذاری کرد. وقایع‌نگار می گوید: "تا زمانی که زکریا مشاور روحانی او زنده بود، عُزّیا خدا را وفادارانه خدمت کرد و خدا او را کامیاب کرد."

عزیا شبیه یک مهندس بود. او عاشق پروژه‌های ساختمانی و کشاورزی بود و سلاح‌های جدیدی برای ارتش خود اختراع کرد. متاسفانه موفقیت موجب غرور او شد. یک روز تصمیم گرفت برای دادن بخور به معبد برود، که این امتیاز فقط برای کاهنان مسح‌شده بود. کاهن اعظم شجاعانه با ارباب سلطنتی خود مقابله کرد و بعد عزیا خود را گرفتار جذام دید. او روزهای خود را در یک جذامی خانه در خارج از اورشلیم با بدبختی به پایان رساند. تکان دهنده است که اشعیای نبی، معاصر عزیا، در باب دوم کتاب خود به همه کسانی که "مغرور و متکبر" هستند، تذکر می‌دهد. به طور تصادفی، در سال 1931 یک پلاک در اورشلیم کشف شد که روی آن نوشته بود "بقایای عزیا، پادشاه یهودا به این مکان منتقل شد. باز نکنید". نام او در چندین بنای تاریخی آشوری نیز به چشم می‌خورد.

بعد از دو نسل به پادشاهی برجسته به نام حِزقیا می‌رسیم. او پس از انتظار بی‌صبرانه برای مرگ پدر ضعیف و بت‌پرست خود، در اولین سال سلطنتش اصلاحات گسترده‌ای را برقرار می‌کند که شریعت موسی و کهانت را بازیابی می‌کند. حزقیا توسط اشعیا، دوست نزدیکش، حمایت می‌شد. ویژگی‌های واقعی او زمانی نمایان می‌شود که کشورش با حمله آشوری‌های ظالم و شکست‌ناپذیر، تحت فرمان سنحاریب، مواجه می‌شود. آنها قبلاً تمام شهرهای حصاردار یهودا را با استفاده از تاکتیک‌های انقلابی محاصره جنگی تصرف کرده بودند و اکنون پایتخت، اورشلیم، را تهدید می‌کردند. وظیفه حزقیا بود که قوم خود را متقاعد کند که خدای زنده اسرائیل از بتهای آشوری قوی‌تر است. اینها سخنان اوست:

"قوی و دلیر باشید. از پادشاه آشور و تمامی آن جماعت که با اویند ترسان و هراسان مشوید، زیرا آن که با ماست بزرگتر است از آن که با ایشان است!" (دوم تواریخ 32: 7)

ایمان او مورد داوری قرار گرفته بود. لشکر دشمن در اثر بیماری شدیدی از بین رفت و تعداد سربازان سنحاریب بقدری کم شد که مجبور شد به خانه بازگردد. بنای یادبود مبارزاتی او، که توسط باستان ‌شناس انگلیسی سر هنری لیارد[1] در ویرانه‌های کاخ او در نینوا کشف شد، قادر به ثبت تصرف مهمترین شهر یهودا نیست. این اثر در موزه بریتانیا قابل بازدید است. یکی دیگر از یافته‌های شگفت‌انگیز، یک تونل آب در اعماق اورشلیم بود که توسط حزقیا ساخته شد تا از منبع آب شهر در برابر اقدامات دشمن محافظت کند. که در دوم پادشاهان 20: 20 و دوم تواریخ 32 : 30 شرح داده شده است. بازدیدکنندگان از اورشلیم هنوز هم می‌توانند از این تونل عبور کنند.

مَنَسی، پسر حزقیا به بت‌پرستی بازگشت و با اینکه پسرش یوشیا مرد خوبی بود، اما بت‌پرستی و بی‌اخلاقی و بی‌عدالتی اجتماعیِ همراه با آن مانند سرطانی در بدن یهودا در حال گسترش بود. در این دوران ارمیا پیامبر اورشلیم بود، که تلاشش برای مهار فساد بیهوده بود. پادشاهی، با چهار فرمانروایی که پشت سر هم آمدند، به ویرانه تبدیل شد. پایان ماجرا زمانی فرا رسید که صِدقیا، سومین پسر یوشیا که بر تخت نشسته بود، علیه نَبوکَدنَصَر ، امپراتور جدید خاورمیانه، بابِل، شورش کرد. این حماقت موجب انتقام‌گیری سریع شد. نبوکدنصر اورشلیم را محاصره کرد، آن را با آتش سوزاند و قوم یهودا را به اسارت برد. حزقیال، پیامبر دیگری که در میان تبعیدیان در بابل زندگی می‌کرد، به آنها هشدار داد که صدقیا آخرین پادشاه خواهد بود.

"دستار از سر برگیر و تاج از سر فروگذار! ... ویرانی، ویرانی، من آن را ویران خواهم کرد. ... تا زمانی که آن که به حق به او تعلق دارد، بیاید، و آن را به وی عطا خواهم کرد." (حزقیال21: 26-27)

تاج و تخت داوود از آن زمان تا کنون خالی مانده است و در انتظار آمدن عیسی است، کسی که قضاوت از آن اوست. همانطور که خدا به جدش داوود وعده داده بود، او برای همیشه بر آن خواهد نشست.

 

[1] Sir Henry Layard

hezekiahs-tunnel.jpg

تونل حزقیا

© 2023 by This is the Bible (Persian). 

  • WhatsApp
  • Facebook
bottom of page