خلاصهای از کتاب مقدس و کتابهای آن
استوانه کوروش_ در توصیف فتح بابل و دستگیری آخرین پادشاه بابلی.
حَجّی و بازسازی معبد

وقتی کتاب حجّی را باز میکنیم، نود سال در زمان به جلو میرویم. مردم یهودا در بابل به اسارت برده شدهاند، یک عمر در آنجا زندگی کردهاند و با عفو کوروش پادشاه ایران در سال 539 قبل از میلاد از آنجا بازگشتهاند. با بازگشت به اورشلیم ویران، آنها با شادی فراوان بنای معبد جدیدی را گذاشتند و خوشحال بودند که در خانه هستند. اما بیست سال دیگر میگذرد، و به دلایل مختلف، همانطور که قبلاً در کتاب عزرا دیدهایم، معبد هنوز ناتمام است؛ دشمنان مانع کار میشوند. مزارع و خانوادههای خودشان در اولویت هستند و مالیات پادشاه باید پرداخت شود. علفهای هرز روی سنگ اصلی بنا که چنان شادمانه گذاشته شده بود رشد میکنند.
دومین سال داریوش کبیر است که حجّی وارد عمل میشود. کل کتاب او فقط یک دوره چهار ماهه را پوشش میدهد، اما در این مدت او دوباره فعالیت را از سر میگیرد. بیحالی مردم و مشغله آنها در امور خود، مورد ملامت خدایی است که سرزمینشان را به آنها پس داده است. با روی کار آمدن پادشاه جدید، فضای سیاسی مساعد است. زمان شروع ساخت است.
ابتدا حجّی اصرار میکند که آنها باید رویکرد خود را تغییر دهند. آنها دستمزد دریافت میکردند فقط برای اینکه آن را در کیسهای قرار دهند که به استعاره، سوراخی در ته آن وجود داشت (حجّی 1: 6). اگر آنها امور خدا را در اولویت قرار میدادند، آنگاه خداوند از ایشان محافظت میکرد و محصولاتشان پر بار میشد و آنها برای خود محصول فراوان میداشتند. این همان تعلیمی است که عیسی آموزش داده است؛ او گفت"بلکه شما، در پی پادشاهی او باشید، که همة اینها نیز به شما داده خواهد شد" (لوقا 12: 31). برای اینکه اعتماد داشته باشیم که خداوند از ما مراقبت میکند، لازم است که ایمان داشته باشیم، اما ایمان همان چیزی است که انجیل در مورد آن صحبت میکند. بیست و سه روز بعد، مردم کار بر روی معبد را آغاز کردند (حجّی 1: 15 را ملاحظه کنید).
یک ماه بعد (باب 2 آیه اول را ملاحظه کنید) حجّی دوباره برگشت. برخی از مردم شکایت داشتند که معبدی که میسازند شباهتی ناچیز به معبد باشکوهی دارد که بابلیها ویران کرده بودند. روحیه آنها در حال افت بود. آیا واقعا ارزش ادامه دادن را داشت؟ پاسخ تسلیدهنده پیامبر، درسی برای همه اعصار است. او گفت که طلا و نقره برای خدا معنایی ندارد. هر چه به او میدهیم به هر حال متعلق به اوست. این واقعیت که ما برای او کار میکنیم مهم است.
"زیرا خداوند لشکرها چنین میگوید: یک بار دیگر، پس از اندک زمانی، آسمانها و زمین و دریا و خشکی را به لرزه در خواهم آورد. و نیز همۀ قومها را خواهم لرزانید، و گنجینههای تمامی قومها بدینجا در خواهد آمد. و خداوند لشکرها میگوید: من این خانه را از جلال پر خواهم ساخت. خداوند لشکرها میفرماید: طلا و نقره از آن من است. خداوند لشکرها میگوید: جلال این خانه از جلال خانۀ پیشین عظیمتر خواهد بود، و من در این مکان، سلامتی ارزانی خواهم داشت؛ این است فرمودۀ خداوند لشکرها." (حجی 2: 6-9)
چگونه ممکن بود شکوه و جلال خانهای که اکنون میساختند بیشتر از بنایی باشد که سلیمان ساخته بود؟ پاسخ این است که هر کاری برای خدا انجام دهیم برای روز قیامت بایگانی میشود. وقتی زندگی ما مورد بازبینی قرار میگیرد، این که چقدر پول اهدا کردهایم مهم نیست، بلکه مهم این واقعیت است که وقتی ما خانه خدا را ترک میکنیم بهتر از زمانی باشد که به آن وارد شدیم خانه خدا، در نهایت، همانطور که پطرس رسول میگوید، از سنگهای زنده تشکیل شده است. معبدی که او در آن ساکن خواهد شد از آجر و چوب ساخته نشده است. بلکه یک کلیسای زنده است که پسرش سنگ بنای آن است. در حالی که ما در حال حاضر برای او کار میکنیم، خود را برای جلالی آماده میکنیم که در روزی که عیسی برای غربال کردن همه ملتها میآید، بدن ما را پر از نور ابدی خواهد کرد.