خلاصهای از کتاب مقدس و کتابهای آن

منشور تیلور
گزارش یک آشوری از لشکرکشیهای پادشاه سنحاریب در روزگار اشعیا.
اِشعَیای نبی
اشعیا در زمان عزّیا، آحاز و حزقیا، پادشاهان یهودا و در حدود 740 تا 680 قبل از میلاد زندگی میکرد. این دورهای بود که امپراتوری آشور در حال قدرت گرفتن بود و نزدیک بود پادشاه سَنحاریب به یهودا حمله کند. اشعیا در محافل سلطنتی زندگی میکرد (او دوست و مشاور بزرگ حزقیای پادشاه بود) و در اورشلیم دارای همسر و فرزندان بود.
اشعیا در باب ابتدایی کتابش، مانند یک پزشک، وضعیت سلامت ملت یهودا (پادشاهی جنوبی) را بررسی میکند و آنها را ناسالمترین میداند. او فریاد میزند: "... تمامی سَر بیمار است، و تمامی دل، مریض. از کف پا تا فرق سر، در آن هیچ تندرستی نیست؛ سراسر، جراحت و کوفتگی و زخم تازه است، که نه بخیه شده، نه بسته گشته، ...". (اشعیا 1: 5-6) علت بیماری روحی آنها نگرش اشتباه نسبت به خدا بود. آنها فکر میکردند که اگر قربانیهای گران قیمت زیادی را تقدیم کنند، میتوانند با اخاذی و کلاهبرداری به کسب درآمد بپردازند و خدا از آن چشمپوشی میکند. این یک اشتباه رایج است. خدا به هدایای گران قیمت علاقهای ندارد. او قلب ما؛ تسلیم تمام و کمال ما نسبت به خواست و ارادهاش را میخواهد. بله، او ما را خواهد بخشید، اما ما باید با تغییر دادن زندگیمان توبه خود را نشان دهیم. سپس او گناهان ما را پاک میکند و ما مانند برف تازهباریده پاک میشویم.
باب دوم رو به چشم انداز با شکوهی از اورشلیم "در روزهای آخر" باز میشود که همه مردم به معبد جدید خدا سفر میکنند تا قوانین او را بیاموزند، و عدالت بینالمللی به گونهای موثر اجرا میشود که جنگ متوقف میشود. اما ابتدا باید غرور انسان پاک شود و روز داوری به انجام برسد. پیامبر میگوید:
"نگاههای تکبرآمیز انسان به زیر کشیده خواهد شد، و کبر و غرور آدمیان پست خواهد گردید؛ تنها خداوند در آن روز متعال خواهد بود". (اشعیا 2: 11)
قبلاً ما الگویی از نحوه گفتار پیامبران را دیدهایم. آنها یک پیام مقتدرانه و ضروری برای زمان خود دارند، اما در عین حال ما را به آینده سوق میدهند، به پادشاهی خدا، به زمانی که ایدهآلهایی که در تعلیمات کتاب مقدس است ابتدا آموزش داده میشود، و سپس به اجرا درمیآیند، بطوری که اراده خدا در سراسر جهان انجام میشود. به این ترتیب به ما امید داده میشود. اگرچه ما امروز شاهد پیروزی شریر هستیم و از آن رنج میبریم، میدانیم که خدا برنامهای دارد که همه چیز را درست میکند. همانطور که او به موسی گفت: "تمام زمین از جلال او پر خواهد شد". و اشعیا این موضوع را تکرار میکند:
"پس در مشرق خداوند را جلال دهید، و در سواحل دریاها نام یهوه خدای اسرائیل را برافرازید. از کرانهای زمین سرود حمد به گوش میرسد که میگوید: "جلال باد بر آن عادل!" اما من گفتم: "آه که تلف شدم! آه که تلف شدم! وای بر من! خیانتپیشگان خیانت میورزند؛ آری، خیانتپیشگان سخت خیانت میورزند". (اشعیا 24 : 15-16)
باب ششم حکایت ازماجرای بسیار جالبی از مأموریت پیامبر دارد. این آخرین سال پادشاهی عزّیا است. اشعیا رویایی از خداوند را بر تخت خود میبیند، که توسط سرافین آتشین احاطه شده است؛ تخت سلطنت، "صندلی رحمت" طلایی در مقدسترین مکان معبد بود؛ و دهان او به طور نمادین با لمس ذغال سنگ از محراب برنزی پاک میشود. سپس او برای رساندن کلام خدا فرستاده میشود. اما متاسفانه، از قبل به او گفته میشود که مردم را متقاعد نخواهد کرد.
"فرمود: "برو و به این قوم بگو: "همچنان بشنوید، اما نفهمید؛ همچنان ببینید، اما درک نکنید." (اشعیا 6: 9)
آیا میدانستید این آیه قدیمی بارها و بارها در عهد جدید نقل شده است؟ عیسی و حواریون دقیقاً با همین وضعیت روبرو بودند. مانند اشعیا، آنها با جدیت کلمات خدا را بیان کردند، اما مردم طوری رفتار کردند که گویی ناگهان کور و کر شده بودند. فقط اقلیت کوچکی آنقدر متواضع بودند که بایستند و پرس و جو کنند، وآنقدر ایمان داشتند که باور بیاورند و نجات یابند.
بخش بعدی کتاب، پیشگویی "عمانوئیل" نامگذاری شده است، زیرا موضوع آن، معنای کلمه عمانوئیل، خدا با ماست، میباشد. زمان آن در دوران پادشاه آحاز، یک حاکم جوان ضعیف است که پادشاهیاش مورد حمله ائتلاف سوریه و پادشاهی ده₋قبیلهای اسرائیل قرار دارد. پادشاه در خارج از دیوارهای اورشلیم با پیامبر روبرو میشود و به او هشدار داده میشود که به کمک پادشاه آشور وابسته نباشد. پیامبر اصرار دارد که خدا با ماست. او حتی علامتی برای اطمینان خاطر به ما میدهد؛ باکرهای بچهدار میشود (اشعیا 7 :14) و او را "عمانوئیل" ("خدا با ما") مینامد. پیامبر هشدار میدهد که آشوریان شما را نجات نمیدهند. در واقع آنها پادشاهی شما را فتح خواهند کرد، مانند رودخانهای که در سیل سرازیر میشود تا سرزمین را پر کند. خداوند مانند تخته سنگی در بزرگراه عمل میکند. یا او مردم را زیر پا میگذارد تا غرورشان را از بین ببرد، یا اگر تصمیم بگیرند به او ایمان بیاورند، به آنها پناه میدهد.
ناگهان اشعیا به یک آهنگ شاد میپردازد. در تاریکی شمال اسرائیل ابتدا برای درک قدرت آن فاتح، نور طلوع میکند و خداوند قهرمانی را برای نجات قومش میفرستد.
"... جَلیلِ ملتها ... مردمی که در تاریکی گام برمیداشتند، نوری عظیم دیدند؛ ... زیرا که برای ما کودکی زاده و پسری به ما بخشیده شد؛ سلطنت بر دوش او خواهد بود و او"مشاور شگفتانگیز" و "خدای قدیر" و "پدر سرمدی" و "سَرور صلح" خوانده خواهد شد. افزونی فرمانروایی و صلح او را پایانی نخواهد بود، و او بر تخت داوود و بر قلمرو او حکمرانی خواهد کرد، و آن را به انصاف و عدالت، از حال تا به ابد، استوار خواهد ساخت و پایدار نگاه خواهد داشت. غیرت خداوند لشکرها این را به انجام خواهد رسانید." (اشعیا 9: 1-7)
چگونه این عبارات رمزآلود را درک میکنیم؟ خوب، در وهله اول خداوند یهودا را در زمان اشعیا از شر آشوریان نجات داد. حزقیا، آن پادشاه خوب مردم خود را متقاعد کرد که به خدا اعتماد کنند (برخلاف پدرش آحاز)، و همانطور که در کتابهای پادشاهان و تواریخ خواندیم، فرشته خداوند ارتش آشوریان را از بین برد. اما چیزهای بیشتری در این کلمات وجود دارد. ما باید پیشگوییهای کتاب مقدس را با دو جفت عینک بخوانیم. ما عینک نزدیک بین خود را میپوشیم و پیامی را مربوط با روزگار آن پیامبر میبینیم. سپس عینک دوربین میگذاریم و دوباره همان کلمات را میخوانیم. این بار پیام دیگری را میبینیم که متعلق به زمان مسیح است. (عینک نزدیکبین برای درک پیام مربوط به دوران آن پیامبر و عینک دوربین برای درک پیامی متعلق به دوران مسیح.) او بطور معجزهآسایی از یک باکره، مریم، متولد شد. او عمانوئیل، خدا با ما، اینجا روی زمین بود، زیرا در او، همانطور که یوحنا در عهد جدید میگوید، جلال خدا به مدت سه سال و نیم آشکار شد. اما عیسی، آنکه زاده شد تا بر تخت داوود پادشاهی کند، و آنکه روزی در آنجا برای همیشه پادشاهی خواهد کرد، همانطور که اشعیا در آواز خواند، ابتدا باید نبرد میکرد. او مجبور بود نه با ارتشهای غیر یهودی بلکه با گناه، ستمگر بزرگی که همه ما را در چنگال خود دارد، بجنگد. و حدس بزنید چه شد؟ بشارت (انجیل) نجاتی که او به ارمغان آورد، همانطور که پیامبر پیشگویی کرده بود، ابتدا به جلیل رسید. همه جزئیات منطقی و معنادار است، زیرا اشعیا از روح خدا الهام گرفته بود.
بابهای 15 تا 23 شامل مجموعهای از "وحیها" درباره ملتهای اطراف یهودا میباشد که چوب آشوریان به پشت آنها نیز خورده بود. در اینجا نیز پیامهایی درباره "روزهای آخر" وجود دارد. به نظر میرسد گاهی اوقات ما حتی به سه جفت عینک نیاز داریم، یکی برای زمان حزقیا، دیگری برای اخبار مربوط به کارهای قرن اول عیسی و سومی برای زمان آخر.
از باب 24 تا 35 به بخش جدیدی میرسیم که در آن اشعیا از تلاشهای ناشیانه برخی از سیاستمداران در یهودا برای محافظت از خود در برابر تهدید فزاینده آشوریان، به واسطه اتحاد با مصر، ابرقدرت باستانی در جنوب، انتقاد میکند. پیامبر به معاصران خود هشدار میدهد که این حرکت به فاجعه ختم میشود. اما اکنون، عینک بعدی را به چشم بگذارید. دوباره نگاه کنید. اینبار ما هشداری درباره دیگر موضوع بزرگ پیامبران دریافت میکنیم؛ زمانی درست قبل از روز داوری، هنگامی که اسرائیل که دوباره از پراکندگی میان ملتها جمع شده است، نه از طرف آشوریان بلکه از سوی ائتلافی از دوردستها در شمال، با حملهای روبرو خواهد شد. تهاجم روزهای آخر، ملت مغرور را در هم خواهد کوبید و آنها تنها با ظهور پادشاه خود نجات خواهند یافت.
این قسمت از اشعیا با مزمور شادی به پایان میرسد:
"به دلهای هراسان بگویید: "قوی باشید و مهراسید! هان خدای شما میآید؛ او با انتقام و مکافات الهی میآید؛ او خود میآید تا شما را نجات دهد." آنگاه چشمان نابینایان گشوده خواهد شد، و گوشهای ناشنوایان باز خواهد گشت. آنگاه لنگان چون غزال جست و خیز خواهند کرد، و زبان گنگ شادمانه خواهد سرایید. آبها در بیابان سیلان خواهد کرد، و نهرها در صحرا خواهد جوشید." (اشعیا 35: 4-6)
کسانی که عهد جدید را به خوبی میشناسند، هم اکنون اشاراتی که در کار شفای بیماران توسط عیسی بود را درک میکنند. با این حال، به حقیقت پیوستن این سخنان اشعیا تنها چشمهای از کار بزرگی بود که عیسی هنگام بازگشت دوباره به عنوان پادشاه انجام خواهد داد. او چشمان اسرائیل را که قرنهاست بر کلام خداوند کور شده باز خواهد کرد. او برای کسانی که با ایمان مردهاند، زندگی را از مرگ به ارمغان خواهد آورد، و بدنهای تازهای که تا ابد عاری از درد و اندوه است به آنها خواهد بخشید.
در اینجا مقدار قابل توجهی از کتاب اشعیا وجود دارد که کاملاً متفاوت است. این بخشی از ثبت "رسمی" او از سلطنت حزقیا است. این بخش از باب 36 تا 39 ادامه دارد و به موازات کتابهای پادشاهان و تواریخ، بینشی دیگر در مورد رویارویی مهم با سنحاریب ارائه میدهد.
اکنون به سراغ باشکوهترین و شاعرانهترین بخش کل کتاب میرویم؛ بابهای "خدمتگزار"، که از باب 40 تا 54 ادامه دارد. در این بخش اشعیا به عنوان یک پیامبر میتواند به آیندهای دور بنگرد. او زمانی را پیشبینی میکند که یهودا فتح شده و به بابل به اسارت برده شده است (این کار را قبلاً در باب 14 انجام داده بود). او روحیه مردم را در پایینترین سطح خود میبیند. وقتی معبد سوزانده شد و پادشاه صدقیا به اسارت برده شد و تاج و تخت داوود را خالی گذاشت، حتی عده معدودی از مردم وفادار نیز اعتمادشان از بین رفت. آیا خدا قسم نخورده بود که سلسله داوود تا ابد باقی خواهد ماند؟ (آیا ممکن بود - خدای ناکرده - خدایان بابل ثابت کرده باشند که از خدای اسرائیل نیرومندتر هستند؟) اشعیا با طعنهای گزنده، خدایان ناتوان ساخته شده از چوب و فلز را رد میکند. آنها چگونه میتوانستند کسی را نجات دهند؟ خدای اسرائیل ابدی و توانا است. او تاکید میکند که اگر به اندازه کافی صبر کنید، ایمان شما به او، پاداش خواهد داشت. اسرائیل از بابل باز خواهد گشت و زندگی دوباره ادامه خواهد یافت و خداوند روزی پادشاه نجات دهنده را خواهد فرستاد. در این بابها کلمهای شگفت انگیز تکرار میشود که به عیسی به عنوان "خدمتگزار" خدا اشاره میکند، کسی که از همه دستورات او اطاعت میکند و در نتیجه با زندگی ابدی و پیروزی پاداش میگیرد. در جریان آن اطاعت، خدمتگزار سر تعظیم را در برابر اراده پدر آسمانی خود تا سرحد مصلوب شدن و مرگی که مستحق آن نبود، فرود میآورد. در طنزی تلخ، آن خدمتگزار، که توسط افرادی که برای نجاتشان آمده بود طرد شده بود، برای آنها میمیرد و گناهان آنها را بر دوش خود حمل میکند. باب 53 اشعیا حاوی برخی از عالیترین پیشگوییهای تحقق یافته در عهد عتیق است. که سکوت عیسی در هنگام محاکمه، شلاق، ضرب و شتم توسط سربازان، سوراخ کردن و دفن او در قبر یک مرد ثروتمند را پیشبینی میکند. شاید به خاطر داشته باشید که این باب از اشعیا بود که فیلیپس مبشر برای متقاعد کردن خواجهسرای حبشی در مورد عیسی در اعمال 8: 27-35 استفاده کرد. خواننده محترم، کتاب مقدس خود را گرفته و شروع به خواندن کنید. اینها باید کلام خدا باشد.
پیامبر بزرگ کتاب خود را با انتقادی شدید علیه نابرابری در یهودا به پایان میرساند (اگرچه این بخش آخرین قسمت کتاب است، به نظر میرسد که مربوط به دورهای قبل از بابهای خدمتگزار است). این هشدار از قضاوت قریبالوقوع توسط خدایی غمگین خبر میدهد. با این حال، مانند همیشه با پیام امید، و چشماندازی از بازگشت و روزهای آخر، درآمیخته است؛ زمانی که گناهان اسرائیل بخشیده میشود، و عیسی برای رها کردن آنها میآید.
و خداوند میفرماید: "برای کسانی در یعقوب که از نافرمانیهای خویش بازگشت کنند، رهانندهای به صَهیون خواهد آمد." باز خداوند میگوید: "و اما این است عهد من با ایشان: روح من که بر تو است و سخنان من که بر دهانت نهادهام، هرگز از دهانا تو، از دهان فرزندانت، و از دهان فرزندان فرزندانت دور نخواهد شد، از حال تا ابدالآباد." این است فرمودۀ خداوند." (اشعیا 59: 20-21)