خلاصهای از کتاب مقدس و کتابهای آن

"قوی و دلیر باش، زیرا تو این قوم را وارث سرزمینی خواهی ساخت که به نیاکانشان سوگند یاد کردم آن را بدیشان ببخشم." (یوشع 1: 1)
یوشع - کتاب جنگ های سرزمین کنعان
خیلی سخت است که خود را به جای یک مرد بزرگ بگذاریم. یوشع ، که پس از بر عهده گرفتن مسئولیت ملت، بشدت احساس تنهایی می کرد، ابتدا توسط خود خدا ، و سپس توسط مردم ، تشویق شد تا قوی و دلیر باشد. اولین وظیفه او عبور از رود اردن و پیشروی به قلب سرزمین کنعانیان بود. شهر باستانی اریحا راه را مسدود می کرد. در تصمیمی عاقلانه ، او دو جاسوس را برای شناسایی فرستاد و آنها گزارش دادند که روحیه ساکنان آن
شهر در پایینترین سطح ممکن است.
چگونه یوشع توانست تمام ملت را از رود اردن که در این وقت از سال کاملا زیر سیلاب بود عبور دهد؟ دستورالعملها از جانب مشاور الهی او آمد. پس از سه روز ، کاهنان باید با حمل صندوق عهد به وسط رودخانه می رفتند و مسیر را رهبری می کردند. به طور معجزه آسایی ، وقتی پای آنها به کناره اردن رسید ، آب خشک شد و امکان گذر از آب، بدون اینکه حتی پای آنها تر شود، فراهم شد. ساعاتی بعد، در حالی که همه در طرف غربی رود، در امان بودند سیلاب دوباره جریان خود را ازسرگرفت. در این واقعه، نمادگرایی ارزشمندی وجود داشت. طبق گزارش، آب (شاید بر اثر رانش زمین) در شمال در محلی به نام آدم قطع شد. وقتی که کشتی (یک نماد قدرتمند از عیسی)، سیلی را مهار کرد که میتوانست فرزندان آدم را تا دریای مرده بکشاند (مکانی آنقدر شور که هیچ چیز نمیتواند در آن زنده بماند)، مردم به سرزمین موعود راه یافتند. در این تمثیل، آنها به پادشاهی خدا وارد شده بودند.
اریحا اولین شهر از سرزمین کنعان بود که توسط یوشع فتح شد. بار دیگر فرشته ، که "سردار لشکر خداوند" نامیده می شود ، دستورات خود را صادر کرد. قرار بود خدا درس مهمی به بنی اسرائیل و حتی دشمنانشان بدهد. که پیروزی نه با نبوغ نظامی انسانها، بلکه با قدرت خدای اسرائیل ممکن است. ارتش به مدت شش روز، در سکوت کامل به دور شهر حصاردار می گردید و موجب سرگرمی ساکنان بود. در روز هفتم آنها هفت دور را کامل کردند. در آخرین دور ، دیوارهای اریحا فرو ریخت (احتمالاً در اثر زلزله) ، به طوری که کل شهر رو به شمشیر و آتش گشوده شد. این یک پیروزی بزرگ بود.
یوشع تصمیم گرفت به سمت رشته کوه مرکزی پیشروی کند تا جنوب کشور را تصرف کند. در این راستا تصمیم شاهان یا رؤسای قبایل کنعانی برای اتحاد با یکدیگر و حمله به جبعون، به او کمک کرد. این شهر مهم، یوشع را در اوایل کارزار فریب داده بود تا معاهده صلح امضا کند. او اکنون ملزم بود به پیمان خود با آنها احترام بگذارد. در واقع، نبرد در میدان باز چیزی بود که او نیاز داشت؛ حمله به تک تک شهرهای حصاردار، ماهها و حتی سالها طول می کشید. آنها شبانه از اردوگاه اصلی در جلجال در نزدیکی اریحا، تا ارتفاع 3000 فوت (900 متر) بالا رفتند، با روشنایی صبح دشمن را غافلگیر کردند و آنها را کاملاً شکست دادند. یک روز طولانی بود، که در آن خداوند تگرگ ویرانگری فرستاد که سربازان فراری را به زمین می انداخت و روشنایی روز را برای یوشع طولانی کرد تا نابودی ایشان را کامل کند.
مرحله دوم در شمال این سرزمین بود، جایی که دوباره سرداران تصمیم گرفتند برای مقابله با تهدید اسرائیلیها نیروهای خود را متحد کنند. این نبرد در کنار دریاچه کوچکی در شمال دریای جلیل رخ داد. پیروزی یوشع با تخریب نظامی پایتخت شهر حاصور همراه شد. در حفاریهای ایگائیل یادین[1] اسرائیلی در دهه 1970، آثاری از آتشی که یوشع با آن حاصور را سوزاند، و بتهای سنگی که سرهایشان هنگام سرنگون کردن زیارتگاههای مشرکان توسط سربازان کنده شده بود، یافت شد. و این اظهارات را تایید کرد که:
"آنگاه یوشَع بازگشته، حاصور را تسخیر کرد و پادشاهش را به شمشیر کشت. حاصور در گذشته بر همۀ این ممالک سَر بود. آنان هر که را در آنجا بود از دم تیغ گذراندند و همه را به نابودی کامل سپردند، و هیچ ذینَفَسی باقی نماند. و او حاصور را به آتش سوزانید."
(یوشع11: 10-11)
"بنابراین یوشَع تمامی آن سرزمین را بنا بر آنچه خداوند به موسی گفته بود، تسخیر کرد و آن را به اسرائیل بر حسب سهم قبیلههایشان به میراث بخشید. آنگاه زمین از جنگ بیاسود."(یوشع11: 23)
این شکست اولیه قدرت نظامی کنعانیان ضروری بود. با تسلیم شدن نیروهای مسلح ، بنی اسرائیل می توانستند تصرف سرزمینی را که خدا به آنها وعده داده بود ، آغاز کنند. این امر با تهیه نقشه های دقیق انجام شد. کوهها ، رود اردن و دریاها برای تعیین مرزها مورد استفاده قرار گرفتند ، و سپس حومه شهر به میراثهایی به اندازه خانوار تقسیم شد. سپس این موارد با قرعهکشی به عادلانهترین شکل ممکن بین مردم تقسیم شد. این موضوع در یوشع 14: 2 تا باب 19 شرح داده شده است.
منتقدان کتاب مقدس، اغلب اصول اخلاقی اسرائیلیها در کشتن کنعانیها و تصرف سرزمینهایشان را زیر سؤال میبرند. و در فرهنگ امروزی، "نسلکشی" محسوب میشود. با این حال کتاب مقدس به صراحت بیان می کند که خدا مالک نهایی همه سرزمینها است. او تصمیم می گیرد که چه کسی و برای چه مدت در یک کشور زندگی کند. عاموس نبی بیانی آشکار دارد:
"هان چشمان خداوندگارْ یهوه بر مملکتِ گناهکار است، و من آن را از روی زمین نابود خواهم کرد، اما خداوند میفرماید که، "خاندان یعقوب را به تمامی نابود نخواهم ساخت." (عاموس9: 8)
قرنها چشم خدا به کنعانیان دوخته شده بود. او به ابراهیم گفته بود که فرزندانش
"... در پشت چهارم به اینجا باز خواهند گشت، زیرا تقصیرات اَموریان هنوز به کمال نرسیده است." (پیدایش15: 16)
"اَموریان" یک اصطلاح عمومی برای مردمان ساکن در سرزمین کنعان (اسرائیل) است. خداوند صبورانه منتظر ماند. او به چهار نسل دیگر از اَموریان اجازه داد تا بدیهایی را که پدرانشان مرتکب شده بودند در نظر بگیرند و توبه کنند، اما بی نتیجه بود. اکنون زمان آن فرارسیده بود که بنی اسرائیل، یعنی فرزندان ابراهیم، جایگزین آنها شوند. این با آنچه موسی به قوم خود گفته بود مطابقت دارد:
"نه به سبب پارسایی و نه به سبب راستدلی شما است که به سرزمین ایشان داخل میشوید تا آن را به تصرف آورید، بلکه به سبب شرارت این قومهاست که یهوه خدایتان ایشان را از حضور شما بیرون میراند، و تا به وعدهای که خداوند برای پدرانتان ابراهیم، اسحاق و یعقوب سوگند خورده بود، وفا کند."(تثنیه9: 5)
استنباط از این ماجرا، این است که وقتی تمدن هایی مانند ما به عمق فساد کنعانیان برسند ، جایی که خشونت ، همجنسگرایی و ستم فراوان است ، روز قضاوت، ناگزیر فرامی رسد. این بخش مهمی از انجیل مسیحیان است. ما در برابر خدای خالق مسئول هستیم و او پسرش عیسی را برای قضاوت عادلانه جهان خواهد فرستاد (اعمال رسولان17: 31 را ملاحظه کنید).
آخرین وظیفه یوشع که در بابهای 20 تا 21 شرح داده شد، فراهم کردن محل اقامت برای قبیله لاوی بود که قرار بود کاهنان تمام وقت، با مسئولیت تعلیم و اجرای شریعت باشند. برای اطمینان از دسترسی آسان مردم به عدالت ، آنها چهل و هشت شهر را طوری تقسیم کردند که دوازده قبیله به طور یکنواخت در سرزمین پراکنده شدند. از این تعداد، شش شهر با عنوان خاص "شهر پناهگاه" کنار گذاشته شد. به عنوان مثال اگر به طور تصادفی، تبر از دست کسی دررفته باشد و شخصی را کشته باشد، خویشاوندان شخص مرده ممکن است تصور کنند که او به قتل رسیده است. این می تواند به راحتی منجر به قتل عجولانه و انتقامجویانه و یا حتی منجر به جنگ خونین بین خانواده ها شود. در این حالت شخص میتواند به نزدیکترین شهر پناهگاه گریخته و تا زمانی که پرونده در دادگاه رسیدگی شود و حقایق در یک دادرسی مناسب بررسی شود، در آن شهر پناه بگیرد. اگر در قتل گناهکار نباشد، بلکه مشخص شود که قتل غیرعمد بوده است، باید تا زمان مرگِ کاهن اعظم در شهر پناهگاه بماند. و پس از مرگ وی می تواند آزادانه برود. این حکم تأکید می کند که حتی یک قتل تصادفی نیز گرفتن جان با ارزشی است که متعلق به خداست.
اکنون کار تسخیر کنعانیان به پایان رسیده بود، سربازان دو و نیم قبیله ای که میراث خود را در شرق رود اردن انتخاب کرده بودند، اجازه داشتند به خانواده های خود بازگردند. کتاب یوشع با توصیف مجمع ملی بزرگی که توسط رهبر سالخورده آنها فراخوانی شده بود ، به پایان می رسد. او در این مجمع به آنها هشدار داد که با جدیت به وعده خود برای خدمت به خداوند، خدای خود پایبند بمانند و یک بنای سنگی برای یادآوری پیمان رسمی خود برپا کنند. او در سن صد و ده سالگی درگذشت و مردم همه در سوگ او نشستند.
[1] Yigael Yadin