خلاصهای از کتاب مقدس و کتابهای آن

"چگونه شهری که آکنده از مردمان بود،
تنها نشسته است!" (مراثی اِرمیا 1: 1)
مراثی ارمیا
در سالهای اخیر اغلب تصویر زنی گریان را دیدهایم که بر ویرانههای خانهاش نشسته، اموالش نابود شده و شوهر و فرزندانش مردهاند و در پشت سرش الوارهای سیاه و انبوهی از پاره آجرها است. ما نمیتوانیم با او و در اندوهش گریه نکنیم. این دقیقاً داستان پشت کتاب مراثی ارمیا است. ارمیای نبی بر ویرانههای دودگرفته اورشلیم نشسته است و وحشت محاصره بابل را دوباره در یاد خود زنده میکند. هجده ماه مایوس کننده گذشته بود. با نزدیک شدن لشکر دشمن، مردم برای امنیت از روستاها به اورشلیم هجوم آورده بودند و خانواده و اموال خود را نیز آورده بودند. خیلی زود شهر مملو از جمعیت شد. همه خانهها پر شده بود و چادرها و سرپناهها خیابانها را پر کرده بود. در چشمه جیحون هنوز آب کافی وجود داشت، اما به زودی هیزمی برای روشن کردن آتش برای پختن ذخایر رو به کاهش غلات، باقی نمیماند. مانند حزقیال در بابل که به پهلو دراز کشیده بود و شرایط اورشلیم را تقلید میکرد، مجبور بودند با سرگین خشک خوراک بپزند و هر مشت گندم و حبوبات را جیرهبندی کنند. دیگر نمیشد فاضلاب را از دروازه خاکروبه به بیرون شهر برد. در کثیفی و گرسنگی، بیماری شیوع یافت و اسهال خونی، آبله و حصبه به سرعت گسترش یافت. اجساد مردگان جمع شده و به کشتهشدگان نیزه و تیرکمان اضافه میشد. سربازان که از گرسنگی ضعیف شده بودند، دیگر نمیتوانستند با بابلیهایی که خوب تغذیه شده بودند بجنگند. در نهایت دیوار شهر شکسته شد. مردم بدبخت با شمشیر کشته شدند، زنان مورد تجاوز قرار گرفتند و فرزندانشان به عنوان برده گرفته شدند. دیوارها به دره قِدرون ریخته شد و دروازهها و خانهها در آتش سوختند.
ارمیا تمام آن دوران وحشتناک را زندگی کرده بود. در زندان پادشاه توسط خداوند محافظت میشد و به دستور پادشاه با نان، سیر میشد. اما وقتی پایان کار فرارسید، دید که جوی خون جاری شده و شهر در شعلههای آتش میسوزد.
مرثیه، معمولاً شعری برای بزرگداشت مرگ یک قهرمان است. ما با مرثیه داوود برای شائول و یوناتان آشنا هستیم و میدانیم که ارمیا برای مرگ پادشاه یوشیا مرثیهای سرود. نام این کتاب مراثی ارمیا است، این کتاب مرثیهای برای اورشلیم است.
این شعر در زبان عبری بسیار جذابتر از زمانی است که به انگلیسی ترجمه شده است. مانند هرم ساخته شده است. باب اول از دیدگاه اورشلیم است که به عنوان یک زن نشان داده شده است. باب دوم از دیدگاه خدا به عنوان قاضی عادل است. باب سوم بیانگر احساسات شاعر است. باب چهارم دوباره دیدگاه خداوند است و باب پنجم آخرین دعای مردم اورشلیم است. بنابراین، ساختار آن 1-2-3-2-1 است، با یک اوج در وسط. اما همچنین یک آکروستیک است، یعنی هر آیه در باب اول با حروف متفاوتی از الفبای عبری شروع میشود؛ الفا، بتا، گاما، دلتا و غیره. هر آیه دارای سه عبارت جداگانه است که همه با هم مرتبط هستند. همانطور که 22 حرف وجود دارد، 22 آیه نیز وجود دارد. باب دوم هم اینگونه است، با یک پیچ و تاب عجیب و غریب؛ حروف شانزدهم و هفدهم جابجا شدهاند، تا احساس ناراحتی کنید، گویی چیزی به شدت اشتباه است. در باب سوم، ریتم تغییر میکند. هر آیه تنها یک جمله دارد، اما برای هر حرف الفبا سه آیه وجود دارد، زیرا عذاب پیامبر به اوج شدت میرسد. سپس در باب چهارم او با یک پیچ و تاب در آن به آکروستیک باز میگردد، اما تنها با دو عبارت در هر آیه، در حالی که نیروی خود را از دست داده است. سرانجام، باب پنجم آکروستیک ندارد، فقط 22 بیت دارد. او به نقطه حل مساله رسیده است. هیچ چیز دیگر مانند گذشته نخواهد شد، اما خدا هنوز هست و زندگی باید ادامه داشته باشد. گاهی اوقات، مانند مراثی 1: 1-11 الف، شاعر سوم شخص است، میبیند و گزارش میدهد. گاهی اوقات، مانند 1: 11ب- 16، او به عنوان دختر اورشلیم به صورت اول شخص مینویسد. و در باب سوم او به عنوان خود ارمیای نبی، در آیه 1 چنین مینویسد: "من مرد هستم ..." ترجمههای مدرن گاهی اوقات این تغییرات شخص را نشان میدهد.
تشبیهات درخشانی را که ارمیا برای بیان درد خود استفاده میکند، ببینید. در مراثی 1: 1-2 شهر، یک بیوه جوان است. شوهرش فوت کرده است و او شبها گریه میکند. وقتی همه در خواب هستند، او کاملاً بیدار است و نمیتواند با فقدان او کنار بیاید. کسانی که افراد نزدیک خود را در خانواده از دست دادهاند، این احساس ناامیدی را میشناسند. آیه 6 سروران را به صورت غزالهایی به تصویر میکشد که توسط شکارچیان تعقیب شدهاند، نفس نفس میزنند، میلرزند، بسیار ضعیفتر از آنند که ادامه دهند. در آیات 10-12 سربازان دشمن به داخل معبد نفوذ کرده و آن را تخریب کردهاند. مردم جواهرات و طلاهای خود را با لقمهای غذا مبادله میکنند. اورشلیم فریاد برمیآورد :"آیا غمیهست همچون غم من؟" در آیه 15، با استفاده از یک استعاره دیگر، خداوند انگورها را در کارگاه شراب، کوبیده است. دختر باکره اورشلیم، انگور، است که در آیه 18 اعتراف میکند که سزاوار آن چیزیست که اتفاق افتاده بود. او بابلیها را سرزنش نمیکند. خداوند است که مشکلات را بر سر قوم سرکش خود میآورد. اما اندوه او بیش از حدِ قابل تحمل است. میتوان انتظار داشت که ارمیا در برابر سرنوشت امیران شانههایش را بالا بیاندازد. این مردان او را مورد آزار و اذیت قرار داده بودند، از گوش دادن به هشدارهای او امتناع ورزیده بودند و راه شیطانی خود را بدون توبه تا آخر ادامه دادند. او میتوانست به افرادی که پاسخگو نبودند بنویسد: "من به شما گفته بودم!" اما او نیز مانند داوود در مرثیه برای شائول، سخاوتمند و بخشنده است. او ملت خود را دوست دارد. و عاشق شهری است که مدتها در آنجا زندگی کرده بود. او خودش بیتقصیر است، اما گناهان قومش را چنان بر دوش میکشد که انگار با آنها یکی است. او از دیدن ویرانههای معبد سلیمان و خیابانهای خالی و ساکت احساس شرمندگی میکند. در آیههای 20-22 او از قلب خود سخن میگوید. این روحیه سخاوتمندی را در عیسی نیز میبینیم که برای آزار دهندگان خود دعا میکند: "ای پدر، اینان را ببخش، زیرا نمیدانند چه میکنند!"
اجازه دهید به باب سوم یعنی قله هرم بپردازیم. در اینجا ارمیای نبی را داریم که از رنجهای خود صحبت میکند. با دقت نگاه کنید، میبینید که این باب بر اساس زمانی است که او توسط دشمنانش در آبانبار زیر شهر انداخته شده بود تا در گل و لای بمیرد. ارمیا 38: 6 را ملاحظه کنید. این را با مراثی ارمیا 3: 1-9 مقایسه کنید، که او در تاریکی و توسط دیوارهای سنگی محصور شده است. آیههای 52 تا 55 آن ساعتهای وحشتناک را زنده میکند هنگامیکه به آرامی در گل فرو میرفت و هرچقدر بلند گریه میکرد، هیچکس نمیشنید. آیه 8 نشان میدهد که چگونه او دعا کرد، اما خدا نشنید. توجه کنید که او چگونه رنجهای خود را به خدا نسبت میدهد، نه به امیران. خدا اجازه داده این اتفاق برایش بیفتد. طنز ماجرا این است که خدا به او قول داده بود که جانش را حفظ خواهد کرد (ارمیا 15: 20-21 را ملاحظه کنید). اما اکنون او به دست دشمنان خود افتاده است و زندگی او رو به پایان است. بین دختر اورشلیم در باب های 1 و 2 و ارمیا در باب 3 تفاوت وجود دارد. اورشلیم مستحق مجازات بود. اما ارمیا بیگناه بود. او وظیفه خود را در مقابل خدا بیعیب و نقص انجام داده بود، و اکنون برای ایمانش جان میداد. حالا اگر در باب 3 از مراثی ارمیا در کتاب خود حاشیه نویسی دارید لطفا به آن دقت کنید. ببینید ارمیا چند بار از ایوب نقل قول میکند. حداقل ده اشاره وجود دارد. همانطور که ساعتها به آرامی در تاریکی میگذشت، ارمیا کلمات ایوب را برای خود میخواند. ایوب نیز در حالی که هیچ اشتباهی مرتکب نشده بود مجبور شد رنج را تحمل کند. دوباره نگاه کنید و سرورمان عیسی را در این باب نیز خواهید دید. آیه 1 در مورد تکه چوبی صحبت میکند که او را زد. آیه 5 اشاره به زهر تلخی دارد که به او نوشاندند. آیه 14 تمسخر او توسط دشمنانش است. آیه 28 سکوت او در برابر شکنجهگران است و آیه 30 گونه او را به سیلی زنندگان میسپارد.
در اینجا ما یک الگو داریم. اورشلیم، ارمیا، ایوب، عیسی؛ همه رنج میبرند، همه به خدا فریاد میزنند تا رهایی یابند، و ظاهراً هیچ پاسخی دریافت نمیکنند. آنها فریاد میزنند "خدای من، خدای من، چرا مرا واگذاشتی؟" و زندگی آنها پایان میپذیرد. ارمیا از این رنج، اصلی ایجاد میکند. او میگوید همه ما باید آن را تحمل کنیم، زیرا ایمان ما را به خدا آزمایش میکند. وقتی مؤمنان در اورشلیم دیدند معبد ویران شده و تخت داوود خالی است، باعث شد همه چیز را زیر سوال ببرند. چرا خدا اجازه داد این اتفاق بیفتد؟ آیا او برای داوود قسم نخورده بود که همیشه پادشاهی بر تخت او خواهد بود؟ آیا خدایان بابل از خدای اسرائیل قویتر بودند؟ وقتی دوستان ایوب به او طعنه زدند که او باید واقعاً مردی شیطانی باشد که دچار چنین بلاهایی شده، چرا خدا به طرفداری از او صحبت نکرد؟ وقتی ارمیا در سیاهچال تاریک خود یا عیسی در تاریکی باغ جتسیمانی فریاد زد، چرا خدا پاسخی نداد؟ پاسخ این است که او از ما میخواهد که به او ایمان داشته باشیم، حتی زمانی که به نظر میرسد همه چیز به اشتباه پیش میرود.
به یاد داشته باشید که این کتاب به شکل یک هرم است. باب سوم اوج آن است. اما قله واقعی باید در مرکز باب سه قرار بگیرد که خود 66 آیه دارد. جایی بین آیه 22 و آیه 44 باید کلید اصلی را پیدا کنیم. و چه چیزی پیدا میکنیم؟ پیامی که پیامبر میخواهد ما از تجربه رنج بیاموزیم چیست؟ مراثی ارمیا 3: 22-23 از رحمتهای خدا صحبت میکند که هر روز صبح تازه میشود. هر روز یک شروع جدید است. ارمیا میگوید هر چقدر هم که دیروز بد بود، ما باید به جلو نگاه کنیم، نه به عقب. ما هنوز زندهایم. ما از پا در نیامدهایم. ما باید دستان خود را به سوی خدا دراز کنیم و ادامه دهیم. مراثی ارمیا 3: 25-26 مروارید واقعی پند و اندرز را در خود جای داده است. باید صبور باشیم. خدا با سرعت خودش عمل میکند که وقتی ما بیتاب هستیم، کُند به نظر میرسد. ایوب متوجه شد که رنجهایش به طور ناگهانی پایان یافته است و سه دوستش در اشتباه بودند. ارمیا صدایی از بالای سرش شنید، سپس نوری را دید، و سرش را در مقابل آفتاب قرار داد و صدایی آشنا او را صدا زد. خدا عِبِدمِلِک را به عنوان نجاتدهنده فرستاده بود. او قرار نبود بمیرد.
مردم اورشلیم یک روز صبح از خواب بیدار شدند و اطلاعیهای روی دیوارهای بابل دیدند که میگفت میتوانند به خانه بروند. برای عیسی، طلوع روز سوم، نور و صدای پرندگان و رهایی از درد را به ارمغان آورد. همانطور که آیههای 32 و 33 نشان میدهد، در مورد همه ما نیز چنین است. خدا ما را در بلا میاندازد. اما فقط برای مدتی، و از میان اشکها، آن شادمانی بیرون خواهد آمد که پایانی ندارد.