top of page

لوقا

bible037.jpg

عیسی توسط یحیی تعمید میشود (لوقا 3: 21-22)

لوقا در طول خدمت عیسی، پیرو او نبود زیرا او یونانی بود و احتمالاً جایی در ساحل غربی ترکیه ساکن بود. او در طول دومین سفر بزرگ بشارتی پولس رسول، وارد داستان کتاب مقدس شده و دوست صمیمی او شد. از یک اشاره گذرا توسط پولس در یکی از نامه‌هایش متوجه می‌شویم که لوقا در حرفه پزشکی بوده است (کولسیان 4: 14 را ملاحظه کنید).

لوقا در حالیکه روایت خود از زندگی عیسی را ارائه می‌کند، وظیفه خود را بوضوح مشخص می‌کند:

"از آنجا که بسیاری دست به تألیف حکایت اموری زده‌اند که نزد ما به انجام رسیده است، درست همان‌گونه که آنان که از آغاز شاهدان عینی و خادمان کلام بودند به ما سپردند، من نیز که همه چیز را از آغاز به دقت بررسی کرده‌ام، مصلحت چنان دیدم که آنها را به شکلی منظم برای شما، عالیجناب تِئوفیلوس، بنگارم، تا از درستی آنچه آموخته‌اید، یقین پیدا کنید." (لوقا ۱: 1-4) 

ما نمی‌دانیم تئوفیلوس چه کسی بود. او حتی ممکن است یک شخصیت فرضی بوده باشد که نماینده هر پرسشگر واقعی است، زیرا این نام صرفاً به معنای "عاشق خدا" است. اما واضح است که لوقا قصد دارد یک گزارش زمانی از آنچه اتفاق افتاده است بنویسد، و او برای مصاحبه با شاهدان دست اولی که از ابتدا عیسی را دنبال کردند، زحمت کشیده است. سبک او بلیغ و عالمانه است و می‌توان حس کرد که او مردی تحصیل کرده است.

شرح مفصل تولد جالب توجه یحیای تعمید‌دهنده را مدیون لوقا هستیم؛ تنها پسر والدینی سالخورده، که از بدو تولد با نذر برای خدا جدا شد. او قرار بود منادی عیسی باشد و دلهای مردم را برای ظهور پادشاه موعودشان آماده کند.

اما لوقا، ابتدا وقایعی را که منجر به تولد عیسی شد بیان می‌کند. اینکه چگونه فرشته جبرئیل در ناصره بر مریم ظاهر شد و به او گفت که پسر خدا را که با قدرت روح‌القدس آبستن شده است، بدنیا خواهد آورد. لوقا بر اعلان رسمی فرشته تأکید می‌کند که نوزاد باید "عیسی" (یعنی "خدا نجات می‌دهد") نامیده شود و قرار است وعده‌‌ای که به پادشاه داوود مبنی بر اینکه از نسل او برای همیشه کسی بر تخت او می‌نشیند را محقق کند (نگاه کنید به باب ۱: ۳۱-۳۵).

از انجیل لوقا است که می دانیم اگرچه مریم اهل ناصره بود، نوزادش در بیت‌لحم به دنیا آمد. لوقا این اتفاق را چنین توضیح می‌دهد که درست در زمانی که قرار بود او به دنیا بیاید، امپراتور آگوستوس حکم داده بود که همه رعایا باید به خانه‌های اجدادی خود بروند تا برای مالیات ثبت‌نام شوند. از آنجا که مریم از نسل داوود بود، موظف شد که خود را در شهر داوود، بیت‌لحم، معرفی کند. در طنزی تلخ، پادشاهی که روزی بر کل زمین حکومت خواهد کرد، نه در زایشگاهی مجلل که پزشکانی مشهور و دریایی از خبرنگاران حضور داشته باشند، بلکه در جایی که آخور چهارپایان گهواره‌‌اش بود و تنها بازدیدکنندگانش یک عده چوپان بودند بدنیا آمد.

لوقا یک نگاه اجمالی از کودکی عیسی برای ما بجا گذاشته است. این تصویر لحظه‌ای از یک آخر هفته خاص است که عیسی با مریم و ناپدریش یوسف، به همراه خانواده برای عید پسخ به اورشلیم رفته بودند. او دوازده ساله بود. خانواده‌اش تصور می‌کنند که او با دیگر مردم روستاست اما وقتی متوجه می‌شوند که او گم شده است، بشدت نگران، به شهر باز‌می‌گردند تا او را جستجو کنند. پس از سه روز، آنها او را در معبد، در حال گفتگو با کارشناسان خبره در شریعت موسی می‌یابند. او به آنها اعتراض می‌کند: "باید در خانه پدرم باشم" (لوقا 2: 49).

در حدود سال 25 بعد از میلاد  یحیی‌تعمید‌دهنده کار خود را در بیابان یهودیه شروع کرد (لوقا تاریخ را دقیقا مشخص می‌کند؛ باب 3: 1-3 را ملاحظه کنید). یحیی آمده بود تا دلهای مردم را برای ظهور مسیحا، پادشاه مورد انتظار اسرائیل آماده کند. او یک تغییر ضروری در سبک زندگی و نیاز به پاکسازی را موعظه می‌کرد که نماد آن، غسل تعمید در رود اردن بود. لوقا بدقت ثبت می‌کند که چگونه خود عیسی نیز به آن صف پیوست و زندگی خود را در خدمت به خدا وقف کرد. در این مرحله، لوقا نسخه خود را از شجره‌نامه عیسی اضافه می‌کند، که خط تبار پادشاه داوود را از طریق دیگری دنبال می‌کند. که ما را به یوسف، پدرخوانده و پدر قانونی عیسی می‌رساند، بطوری که اعتبارنامه او به عنوان "پسر داوود"، هم از مریم و هم از طریق پدر قانونی او بی‌عیب و نقص بود.

لوقا پس از غسل تعمید، وسوسه عیسی در بیابان را ثبت می‌کند، آزمایشی نهایی برای آمادگی او تا کار خود را آغاز کند. سپس گاهشماری خدمت عیسی را از جلیل شروع می‌کند. این جامع‌ترین انجیل در میان چهار انجیل است و بسیاری از مَثَل‌های حذف شده از سایر نوشته‌های پیشین را شامل می‌شود.

دیدن لوقا به عنوان یک پزشک حرفه‌ای که با دقت به علائم افرادی که برای شفا نزد عیسی آمده بودند، توجه می‌کند، بسیار جذاب است. مثلاً مردی که "پر از جذام" بود. یا زنی که به مدت 18 سال به دلیل آرتروز دوبرابر خم شده بود. یا زن دیگری که 12 سال دچار خونریزی بود و تمام پس‌انداز خود را خرج پزشکان کرده بود، بی‌آنکه درمان شود. لوقا مشاهده می‌کند که در تمام این موارد، عیسی می‌تواند یک درمان آنی ایجاد کند.

می‌توانیم از لوقا برای ثبت دقیق یکی از دراماتیک‌ترین پیش‌گویی‌های عیسی سپاسگزار باشیم. عیسی، مانند پیامبران عهد عتیق، مکرراً از روح‌القدس برای پیش‌بینی الهام می‌گرفت. این یکی، چند روز قبل از مرگش در کوه زیتون، مشرف به شهر اورشلیم به عیسی رسیده بود. او به رسولان هشدار داده بود که ساختمان‌های باشکوه معبد، روبروی جایی که آنها نشسته بودند، درست در آن سوی دره، همه ویران خواهند شد. از او پرسیده بودند که این چه زمانی خواهد بود؟ او به آنها گفت که قبل از واقعه، آنها انجیل را به پادشاهان و حاکمان موعظه خواهند کرد و در نتیجه مورد آزار و اذیت قرار خواهند گرفت (لوقا 21: 5-19 را ملاحظه کنید). اما هنگامی که اورشلیم را در محاصره ارتش دیدند، این علامتی برای فرار آنها، برای نجات جان خودشان است. آنها می‌توانستند مطمئن باشند که نابودی شهر قریب الوقوع است. پس از آن یهودیان به عنوان اسیر در میان همه ملتها پراکنده می‌شوند و اورشلیم زیر پای ملتهای غیریهودی گذاشته می‌شود، او گفت: "تا آنگاه که دوران غیریهودیان تحقق یابد."

سپس به آن زمان بسیار دور رفت، زمانی که شن‌های ساعت شنی خدا تمام می‌شوند. او پیش‌بینی کرد:

"بر زمین، قومها از جوش و خروش دریا پریشان و مشوش خواهند شد. مردم از تصور آنچه باید بر دنیا حادث شود، از فرط وحشت بی‌هوش خواهند شد، زیرا نیروهای آسمان به لرزه در خواهد آمد."

او گفت: "آنگاه پسر انسان را خواهند دید که با قدرت و جلال عظیم در ابری می‌آید. چون این امور آغاز شود، راست بایستید و سرهای خود را بالا بگیرید، زیرا رهایی شما نزدیک است."

و این مَثَل را برای آنها آورد: "درخت انجیر و درختان دیگر را در نظر آورید. به محض اینکه برگ می‌دهند، می‌توانید ببینید و دریابید که تابستان نزدیک است. به همین‌سان، هرگاه ببینید این چیزها رخ می‌دهد، درمی‌یابید که پادشاهی خدا نزدیک شده است" (لوقا 21: 25-31).

همانطور که انتظار داشتیم، عیسی درست می‌گفت. پس از عروج او به آسمان، رسولان انجیل را در سراسر جهان موعظه کردند و به خاطر دردهای خود از زندان، ضرب و شتم بی رحمانه و حتی مرگ رنج بردند. اما در سال 70 پس از میلاد، تنها چهل سال پس از پیش‌گویی عیسی، ارتش روم اورشلیم را محاصره کرد و ساختمان‌های آن، از جمله معبد زیبای هیرودیس را با خاک یکسان کرد. هنوز هم می‌توانید کتیبه پیروزی روم را با نقش‌برجسته‌های سربازان رومی که شهر را غارت می‌کنند، روی طاق تیتوس در رم ببینید. همانطور که عیسی گفت، یهودیان در سراسر ملل پراکنده شدند، و اورشلیم برای قرنهای متمادی تحت کنترل قدرت‌های غیریهودی (ساراسِن‌ها [1]، صلیبیون و ترک‌ها) قرار داشت. اسرائیل تبدیل به درخت انجیر بی‌برگ شده بود. با اینحال، در طول قرن بیستم، زندگی به درخت کهن بازگشت. برگها بیرون آمدند. اسرائیل جای خود را در سازمان ملل متحد گرفته و میلیونها یهودی پراکنده به سرزمین پدران خود بازگشته‌اند. عیسی گفت که این نشانه بزرگی خواهد بود که آمدن او نزدیک است. بنابراین، می‌توانیم خوشحال باشیم که اگرچه جهان یقیناً پر از ترس و مشکل است، عیسای پادشاه بزودی اینجا خواهد بود تا حکومت ملتها را به دست گیرد و به کسانی که در زمانی که او نبود، صادقانه به او خدمت کرده‌اند پاداش دهد.

لوقا انجیل خود را با محاکمه، مصلوب شدن و رستاخیز به پایان می رساند. او شرح مفصلی از عروج از کوه زیتون را در اختیار خوانندگان خود قرار می‌دهد و بدین ترتیب راه را برای آغاز کار بعدی خود، اعمال رسولان، هموار می‌کند.

 

[1] Saracens: نامی که یونانیان و رومیان باستان به اعراب اطلاق می‌کردند و در قرون وسطا اروپاییان به همۀ مسلمانان اطلاق می‌کردند.

bottom of page