خلاصهای از کتاب مقدس و کتابهای آن

"چراغدانی میبینم یکپارچه از طلا" (زکریا 4: 2)
زکریا غیورانه سازندگان را تشویق میکند
خداوند حکیم است. هنگامیکه وضعیت بحرانی است، او وارد عمل میشود. بنابراین، مردم یهودا که در حال بازسازی معبد بودند، تنها یک پیامبر نداشتند بلکه از برکت وجود دو پیامبر بهرهمند بودند.
دو پیامبر تاریخهایی را که کلام خداوند به آنها رسید، با دقت ثبت کردند. میتوانید ببینید که حجی کارش را با دیدن دو رویای اول خود شروع کرد، و درست زمانی که کار در شرف توقف بود، زکریا پیش آمد تا بر تلاشها بیفزاید. یک ماه بعد حجی دو رویای دیگر دید و زکریا دو ماه پس از آن کار را به پایان رساند. ما از گاهشماری پادشاه داریوش میدانیم که تاریخ واقعی، سال 520 پیش از میلاد بوده است.
با مقایسه تاریخهای ثبت شده درحجی و زکریا با آنچه بطور موازی در عزرا ثبت شده است، میتوان دریافت که چرا بیشتر انگیزه دادن در این زمان ضروری بود. عزرا نیز در باب پنجم کتاب خود مطرح کرده است که بازسازی با تشویقها و القائات حجی و زکریا آغاز شد. او میگوید زروبابل فرماندار و یِشوعَ کاهن اعظم کار را بر عهده داشتند. اما او چیزی را اضافه میکند که ما در کتابهای دو پیامبر دیگر پیدا نمیکنیم. او میگوید مقامات محلی که داریوش منصوب کرده بود به منظور زیر سوال بردن حق یهودیان برای ساختن معبد آمدند و فعالیت خود را در نامهای به امپراتور با نام بردن از دو رهبر گزارش کردند (عزرا 5: 2-4 و 6-9). اکنون میتوانیم بفهمیم که چرا سازندگان ترسیدهاند. ممکن است دردسر بزرگی برای آنها ایجاد شود! اما عزرا اشاره میکند که آنها با شجاعت زیاد به ساخت و ساز ادامه دادند، زیرا میدانستند که خدا با آنهاست:
"اما چشم خدای یهودیان بر مشایخ ایشان بود و نتوانستند ایشان را از کار بازدارند تا خبر به داریوش برسد و پاسخ کتبی دربارۀ آن داده شود." (عزرا 5 : 5)
پاسخ اعلیحضرت مبنی بر این بود که ایشان را برکت دهد و به مقامات محلی فرمان داد تا مقرر کنند که سازندگان هر گونه مصالحی را که نیاز دارند از انبارهای پادشاه دریافت کنند. بحران تمام شده بود.
جالب است که میبینیم رویاهای زکریا بر پایه نقشهای سازندگان و معابد بنا شده است. به عنوان مثال، در باب اول، او چهار نجار را میبیند (تقریباً میتوان مدادی را پشت گوش آنها دید) که چهار شاخ مستقل را دور میکنند. شاخ در کتاب مقدس نمادی از قدرت است، مثل گاو نری که با شاخهای خود چیزی را هل میدهد، و این شاخها (آیه 21) نماینده قدرتهای غیریهودی است که اسرائیل را پراکنده کردهاند؛ آشور، بابل، یونان و روم.
به همین ترتیب در باب دوم او یک کارگر را میبیند که ریسمان اندازه گیری در دست دارد. او قصد دارد ابعاد اورشلیم را اندازهگیری کند. به پیامبر گفته میشود که خداوند، دیوار آتشی در اطراف شهر است، مانند ارابههای آتشی که خادم الیشع هنگامیکه ترسیده بود در اطراف شهر خود مشاهده کرد (به دوم پادشاهان 6: 15-17 مراجعه کنید). با حضور خداوند، نیازی نیست که سازندگان از دشمنانی که سعی میکردند کار را متوقف کنند بترسند.
در باب سوم، زکریا یِهوشَع کاهن اعظم را میبیند، که مشغول کارهای یدی در ساخت و ساز بوده است. جای تعجب نیست که لباسهای او کثیف است. پیامبر او را میبیند که توسط شیطان متهم میشود (کلمه "شیطان" در عهد عتیق بسادگی به معنی دشمن است). و این نحوه ارسال گزارش مقامات محلی به پادشاه را کاملا شبیهسازی میکند. اما یِهوشَع مورد بخشش قرار گرفته بود. فرشته رو به دشمن فریاد میزند: "خداوند تو را توبیخ کند!" و تمام لباسهای کثیف یِهوشَع را با لباسهای تمیز عوض میکند و کلاه کاهنی بر سرش میگذارد. سپس او اعلام میکند که سنگ بنای معبد که یِهوشَع مشغول ساختن آن بود، کتیبهای دارد، همچنانکه دیگر سنگ بناها دارند. نقش حکاکی شده روی آن، هفت چشم بود. او گفت، اینها چشمهای خداوند هستند که بر همه آنچه ما به نام او انجام میدهیم نظارت میکند.
بنابراین پیشگویی در باب چهارم با یک چراغدان بزرگ، یک قطعه ضروری از وسایل معبد و دو درخت زیتون، به شباهت دو کروبی از چوب زیتون که زمانی در معبد سلیمان قرار داشت، ادامه مییابد. باب بعدی شامل یک طومار پرنده، دقیقاً به ابعاد خیمه قدیمی، با یک پیام هشدار دهنده است. پس از آن سبدی با درپوشی از سرب و دو لکلک، یکی در هر انتهای سبد، به تقلید از کشتی مقدس با کروبیان بالدار و درپوش طلا است. پیامبر، درون سبد، ده فرمان را ندید، بلکه زنی پلید را مشاهده کرد که در رقابت، معبد خود را در سرزمین شنعار یا بابل برپا کرد. شاید این اشارهای است به ارتدادی که موجب تشکیل کلیسایی در روم شد، آن شهر بزرگی که بر پادشاهان زمین حکومت میکرد. میبینید، رؤیاهای زکریا، مانند سایر پیامبران پیش از او، میتواند بیش از یکبار محقق شود. آنها مردم زمان خود را تشویق میکنند، اما در عین حال به زمان دورتر، به روزهای آخر و آمدن مسیح نیز نگاه میکنند. پیامبر در باب ششم، یِهوشَع کاهن اعظم را با تاجی بر سرش میبیند. این عجیب به نظر میرسد، زیرا کاهنان و پادشاهان در عهد عتیق نقشهای جداگانهای داشتند، اما منطقی بنظر میرسد وقتی به یاد میآورید که پسر خدا عیسی (در عبری "یِهوشَع" همان "عیسی" است)، هم کشیش و هم پادشاهی بر تاج و تخت او خواهد بود. آیه 12 اینطور ادامه مییابد: "اینک مردی"، و کلمات پونتیوس پیلاتس را تکرار میکند: "که نامش شاخه است". عیسی از "ناصره" آمده است، که معنی آن "شهر شاخه" است. "او معبد خداوند را خواهد ساخت". بنابراین او خانهای (از سنگهای زنده) خواهد ساخت، که خدا برای همیشه در آن ساکن خواهد شد.
بابهای پایانی از این پیشگویی مهیج، کارهای عیسی را با جزئیاتی شگفت انگیز برای ما میگوید. به باب یازده نگاه کنید که در آن به قرن اول میرویم. رد شدن عیسی توسط فرمانروایان، "شبانان" رسمی اسرائیل، و حتی دقیقاً تا سی سکه نقرهای که آنها به یهودای اسخریوطی پیشنهاد میدهند تا به او خیانت کند، و دادن همان پول برای خرید زمین کوزهگر برای دفن غریبهها پیشبینی شده است. باب دوازدهم بسرعت به پایان زمان میرسد آنجا که اورشلیم توسط بسیاری از کشورها احاطه شده است. زکریا میبیند که ساکنان به "کسی که آنها سوراخ کردهاند" نگاه میکنند. خدا عیسی را به زمین فرستاده است، اما اکنون آنها با شرمندگی متوجه شدهاند که او کسی است که اجدادشان مصلوب کردهاند. باب آخر میگوید چشمهای برای آنها باز میشود تا گناهانشان را بشوید. سرورمان عیسی پای خود را بر کوه زیتون در شرق اورشلیم میگذارد؛ همان مکانی که قرنها پیش، از آن بالا برده شد. و دشمنان خدا با زلزله و آتش نابود میشوند. و نتیجه؟
"خداوند پادشاه تمام زمین خواهد بود. در آن روز خداوند یكی خواهد بود و نام او یكی." (زکریا 14: 9)
خداوند به عنوان پادشاه بر تمام زمین، و یک دین مشترک برای همه ملتها؟ (آیه 16 را ملاحظه کنید) مطمئناً ما به پادشاهی خدا آمدهایم!